معنی تکرار شونده

فارسی به عربی

تکرار شونده

متکرر


تکرار

استعمال، تدریب، تکرار، ممارسه

حل جدول

تکرار شونده

مکرر

متناوب

عربی به فارسی

تکرار

تکرار , گفتن , بازگو , باز انجام , باز گویی , باز گو , تجدید , اعاده

لغت نامه دهخدا

تکرار

تکرار. [ت ِ] (اِمص) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2). دوباره و مکرر. || مناقشه و اعتراض. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل و تکرار کردن شود.

تکرار. [ت َ] (ع مص) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل، یقال: انهزم عنه ثم کر علیه. (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن، لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بسیار واگردانیدن. (زوزنی). بارها برگردانیدن چیز را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد):
در شعر ز تکرار سخن عیب نباشد
زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار.
ناصرخسرو.
مشقت تأمل و تفکر کشید و رنج تذکار و تکرار تحمل کرد. (سندبادنامه ص 315).
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود.
(بوستان).


شونده

شونده. [ش َ وَ دَ / دِ] (نف) یعنی هستی یابنده، چه شدن بمعنی بودن است و بود هستی و نابودی نیستی. (از انجمن آرا ذیل شوندان). هستی یابنده. || انجام گردنده. || رونده. مقابل آینده. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ فارسی هوشیار

شونده

(اسم) انجام گردنده، هستی یابنده، رونده مقابل آینده.


وا شونده

(اسم) باز شونده، جدا شونده.

فرهنگ معین

تکرار

دوباره کردن، دوباره گفتن. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تکرار

بسامد

فارسی به ایتالیایی

تکرار

frequenza

فارسی به آلمانی

تکرار

Anwenden, Anwendung (f), Belegen, Benutzen, Benutzung (f), Brauchen

فرهنگ عمید

شونده

انجام‌یابنده،
هستی‌یابنده،
رونده،

معادل ابجد

تکرار شونده

1186

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری